زمان برای زندگی در انزوا است

فهرست مطالب:

زمان برای زندگی در انزوا است
زمان برای زندگی در انزوا است
Anonim

فاصله. فاصله. در خانه. انزوا. مسئولیت. مسئولین. قوانین. صلاحیت. تجربه و تخصص. ارتباطات انسانی مهم محدودیت ها. سازمان. پیوند وابسته. فضای شخصی. اولویت های. فضای به اشتراک گذاشته شده. جهت های شخصی فرار می کند. غرامت ها مشکلات. عمل متقابل. قابلیت اتصال عدم اتصال. ترس. بیماری. فقر. عدم اطمینان در مورد آینده. یک بحران موفق باشید. عدم موفقیت خشم. غمگینی. تنهایی. شادی عدم تحمل ما می توانیم چنین تداعی هایی را برای روزهای گذشته و آینده ایجاد کنیم.

در ابتدای این متن به شما یادآوری می کنم که در موقعیت هایی که برای ما جدید و ناآشنا است، احساس ترس، اضطراب، عدم اطمینان طبیعی است. چرا؟ زیرا از یک سو، ما تجربه و مهارت های توسعه یافته برای مقابله با ناشناخته ها را نداریم. و از سوی دیگر، چون بدون اینکه متوجه باشیم، زمانی که برای اولین بار کاری را انجام دادیم و به دلیل نداشتن تجربه دچار عدم اطمینان، اضطراب و نگرانی شدیم، به زندگی خود (کودکی، نوجوانی، جوانی) برمی گردیم.

تا چند روز پیش چشممان را به دستاوردها، کسب ها، سفرهای پی درپی دوخته بودیم، با سرعت زیاد به سمت هدف بعدی زندگیمان پیش می رفتیم. و امروز در خانه می مانیم و زندگی روزمره خود را بر اساس تدابیر اجباری سازماندهی می کنیم که از طریق آن باید از سلامت و زندگی خود و دیگران محافظت کنیم.

در حالی که در خانه می مانیم و در دنیای بیرون فعال نیستیم، سؤالات زیادی در دنیای درون ما ایجاد می شود. مانند: "چه چیزی خواهد بود که به زودی در خانه ما را می زند - بیماری، تهدید زندگی یا بحران مالی؟"، "آیا ما می توانیم با آنچه در ادامه می آید کنار بیایم؟"، "چگونه این مدت در خانه دوام بیاورم؟" دارم دیوونه میشم!!!”.

من استدلال خود را به سؤال آخر هدایت می کنم. چه چیزی باعث می شود که ما در خانه با خانواده خود باشیم و چرا ترجیح می دهیم عصبانیت خود را متوجه قوانین، محدودیت ها و نحوه اداره کشور در شرایط اپیدمی کنیم؟ آیا ما وحشت، عدم تحمل و خشم را تجربه نمی کنیم زیرا به اندازه کافی در خانه بوده ایم که نمی توانیم از واقعیت زندگی و روابط خود فرار کنیم؟

اکنون که در خانه هستیم، به وضوح می توانیم ببینیم که با چه کسی زندگی می کنیم، چگونه زندگی می کنیم، در روزگارمان چگونه است، روابطمان چگونه است، سرگرمی ما چیست، چگونه و با چه کسانی سختی ها را پشت سر می گذاریم. زمان هایی در زندگی ما اکنون ما نمی توانیم از سؤالات فعلی زندگی روزمره خود فرار کنیم - آیا می توانیم خودمان را سازماندهی کنیم ، آیا درک و حمایت از شریک زندگی خود (بستگانمان) پیدا می کنیم ، روابط با فرزندانمان چگونه است ، آیا می توانیم با خانواده خود در همان حال برویم. جهت، آیا ما یک جهت مشترک داریم؟

آیا ما خانواده داریم؟ چه چیزی یا چه کسی را از دست داده ایم؟ آیا چیزی "سطح" کار نشده، سرکوب شده، به تعویق افتاده است که ما را به جایی می کشاند، اما راه رسیدن به آن غیرممکن است زیرا راه های فرار ما مسدود شده است؟ چه چیزی ما را به هم متصل می کند؟ آیا چیزی بین ما ایستاده است؟

منظورم چیست؟

اگر شرایط کنونی باعث رنج، احساسات منفی و غیرقابل تحمل ما می شود، اجازه دهید اکنون ببینیم چه چیزی باعث آنها می شود. چی میتونه باشه؟

• موفقیت در کار، و همچنین تعهد به آن، نمی تواند کمبود شادی را در سطح شخصی جبران کند.

• من از رابطه راضی نیستم.

• رابطه با شریک زندگی من را راضی نمی کند. ارتباط به نظر نمی رسد.

• من و شریکم اختلافاتی داریم که نمی توانیم بر آنها غلبه کنیم.

• تعهدات خانوادگی من سنگین است.

• تنهایی.

• فقدان علایق شخصی، سرگرمی ها، فعالیت های الهام بخش و آرامش بخش.

• کمبود فضا برای علایق، سرگرمی ها، فعالیت های الهام بخش و آرامش بخش.

• من در خانه هستم، اما نمی توانم استراحت کنم.

• احساس می کنم در دام/قفس/زندانی هستم.

هرچقدر هم که سخت باشد، شرایط واقعی که اکنون در آن زندگی می کنیم به ما کمک می کند تا بفهمیم بزرگترین تنش ما از کجا می آید، دردی که برای مدت طولانی متحمل شده ایم چیست، انتخابی که بیش از همه بر ما سنگینی می کند کدام است. چه چیزی را می خواهیم از زندگی خود حذف کنیم.

وقتی پاسخ را پیدا کنیم، خواهیم فهمید که رنجی که به خاطر آن طاقت در خانه ماندن نداریم از کجا می آید.

بیایید همه چیز را درست کنیم

وقتی چیزی را از دست می دهیم (شریک، دوست، خویشاوند، کسی که برایمان مهم است، رویاها، امیدها، فرصت ها، موقعیت، سلامت، زمان، پروژه) و با از دست دادن خود کار نکرده ایم (شاید به دلیل درد). ما تجربه می کنیم، (یا شاید به این دلیل که شنیده ایم که خود به خود از بین می رود)، سپس از مکانیسم های فرار، جبران خسارت، و دفاعی استفاده می کنیم تا از احساسات دردناک جلوگیری کنیم. (در اینجا می خواهم توجه را به این استعاره جلب کنم که وضعیت فعلی بسیار شبیه یک زندگی متوقف شده و مسدود شده است).

درد خود را با خود حمل می کنیم تا زمانی که نیروی ذهنی کافی برای تجربه کردن و غلبه بر آن جمع آوری کنیم. این امکان وجود دارد که اکنون (مثل قفس) احساس بدی داشته باشیم، زیرا برای ما لحظه ای فرا نرسیده است که آماده باشیم از دست دادن خود را ببینیم، سوگواری کنیم، آن را بپذیریم و ادامه دهیم.

تحریکی که اکنون تجربه می کنیم ممکن است ناشی از سرکوب درد در زندگی عادی روزمره ما با تعهدی باشد که در حال حاضر غیرممکن است.سطوح سرکوب شده ظاهر می شوند، زیرا مسیرهای فرار مسدود شده اند - ما به فعالیت هایی که معمولاً برای کاهش تنش استفاده می کنیم دسترسی نداریم.

یکی دیگر از دلایل احتمالی سخت بودن شرایط این است: من اکنون در خانه، تنها یا با اعضای خانواده ام هستم و واقعیت زندگی را به وضوح می بینم. و من ممکن است این را دوست نداشته باشم. این امکان وجود دارد که ارتباط با شریک زندگی طولانی مدت تمام شده باشد.

ممکن است از صحبت کردن با او در مورد موضوعاتی که برای من در روابطمان مهم هستند اجتناب کنم. ممکن است نتوانم آشکارا درباره احساسات و تجربیاتم صحبت کنم. من ممکن است از نحوه برقراری ارتباط، واکنش و شراکت و ایجاد موقعیت های دشوار در زندگی خود آگاه نباشم. ممکن است مدت هاست که اعتماد از بین رفته یا احترام از بین رفته باشد. ممکن است مدت‌هاست که اشتراک‌گذاری از بین رفته باشد.

ممکن است در شرایط فعلی عواقب انتخاب هایی که انجام داده ام را به وضوح ببینم و آنها را دوست نداشته باشم.این امکان وجود دارد که فاصله بین من و همسرم خیلی زیاد شده باشد. ممکن است فضای شخصی برای غصه خوردن، استراحت، خلق کردن، خواندن برای کاهش استرس و هدایت انرژی خود نداشته باشم.

چند دلیل دیگر

ممکن است بترسم زیرا نمی توانم اوضاع را کنترل کنم. این امکان وجود دارد که چیزی در سایر تعاملات انسانی من وجود داشته باشد که من انجام نداده ام، تمام نکرده ام، به پایان نرسانده ام، و مرا می کشد و صدا می زند.

امیدوارم این کلمات شما را راهنمایی کند تا بفهمید که چه چیزی برای شما شخصاً یک مانع، فشار، ناممکن، زندان است.

من مطمئن هستم که برای هر یک از ما آنچه اتفاق می افتد پیام و تمرکز شخصی دارد. من شما را تشویق می کنم که آن را پیدا کنید و باور کنید که می توانید از این دشواری نیز عبور کنید. و مشکل یا از فقدان تجربه در کار با خودتان است، یا از بی میلی به تغییر.

بخشی از مقاله قبلی را به شما یادآوری می کنم: "بحران علاوه بر اینکه یک وضعیت خطرناک است، به عنوان شرایطی نیز تلقی می شود که منجر به افزایش پتانسیل مقابله می شود، به عنوان "کاتالیزور شخصی و شخصی". توسعه اجتماعی که عادت های قدیمی را از بین می برد، واکنش های جدیدی ایجاد می کند و عاملی تعیین کننده برای مسیرهای جدید توسعه می شود.

تغییر ناشی از آن می تواند به تقویت ظرفیت های سازگاری فردی و افزایش سطح سلامت روان منجر شود. اغلب تنها راه ایجاد تغییر سالم در یک سیستم (خانواده، سازمان، نهاد و غیره) از طریق بحران تغییر باورها، نگرش‌ها و ارزش‌ها، رفتارها، الگوهای ارتباطی، روش‌های مشارکت غیرمولد است.

می توانیم به بحران به عنوان یک چالش انگیزشی و مکانیزم طبیعی برای تضمین توسعه نگاه کنیم. نویسه چینی برای بحران از دو کاراکتر تشکیل شده است که یکی از آنها مخفف خطر (خطر) و دیگری برای فرصت است.»

زمان زندگی است، بدون ماسک. زمان اصالت است. وقت آن رسیده است که تجربیات واقعی خود را ببینیم و در مورد آنها صحبت کنیم. وقت آن است که عشق را با راحتی عوض نکنیم. وقت آن است که زندگی خود را ارزیابی کنیم و به ارزش، معنا و محتوای آن اهمیت دهیم. زمان مسئولیت است - نسبت به خود و دیگران.زمان خلاقیت، فعالیت و تغییر فرا رسیده است.

توصیه شده: