ماریوس دانکین: ما به عنوان یک ملت در حال ذوب هستیم - روحمان را از دست داده ایم

فهرست مطالب:

ماریوس دانکین: ما به عنوان یک ملت در حال ذوب هستیم - روحمان را از دست داده ایم
ماریوس دانکین: ما به عنوان یک ملت در حال ذوب هستیم - روحمان را از دست داده ایم
Anonim

ماریوس دانکین، متولد 13 فوریه 1950 در وارنا، فرزند یک کشیش است، اما نه او و نه برادرش، در دوران نوجوانی، هیچ تمایلی به دنبال کردن یک شغل مذهبی نداشتند. یکی توسط صحنه، دیگری توسط ویولن و موسیقی. با این حال، ستاره آینده همه نوع علاقه دارد - نجوم، پزشکی، فوتبال، هندبال. چپ چپ متعصب. او عاشق شنا و پیاده روی طولانی در کوهستان است. او هرگز سخنان پدربزرگ جوزف، اسقف سابق وارنا را که او را در آستانه VITIZ برکت داد، فراموش نخواهد کرد: "کلیسا به شما تئاتر را به بهترین معنی آموخت." دانکین هیچ حد و مرزی را زیر نورافکن نمی شناسد. همچنین گفته می شود که چگونه در حین اجرا، بدون اینکه متوجه شود چه اتفاقی در حال رخ دادن است، با دست خود به میخ کوبیده و تا حد امکان در تصویر غوطه ور شده است.در حالی که او بازی می کند، همکارش تامپون های خونین را عوض می کند و سپس دانکین شش بخیه می زند.

شاید دقیقاً به دلیل آمیختگی ضرب المثلی خود با قهرمان، ماریوس در نمایش تک نفره خود "آقا ابراهیم و گل های قرآن" به طور منحصر به فردی معتبر باشد. تصادفی نیست که او برای Momo خود یک سری جوایز دریافت کرد - "فرشته بلورین" از جشنواره "Vidlunya" در اوکراین، جایزه بزرگ از "Albamonofest" در آلبانی و از monodrama در Bitola.

ماریوس دانکین به اشتراک گذاشت که او دوستان زیادی دارد که این بزرگترین خوشبختی برای یک انسان امروزی است. این بازیگر چه چیز دیگری در مورد خودش به خصوص برای مای کلینیک گفت.

آقای دانکین، یک ماه دیگر 65 ساله می شوید؟ چه احساسی دارید؟

- بین این واقعیت که وضعیت واقعی سلامتی چیست و احساس معنوی تفاوت وجود دارد. بنابراین از نظر روحی احساس خیلی بهتری نسبت به جسمی دارم. نمی‌دانم این روزها مردی وجود دارد که بتواند بگوید در سلامت کامل است، مخصوصاً وقتی به سن من می‌رسیم، وقتی مقدار زیادی از بدن خود را مصرف کرده‌ایم، و آن هم بدون مراقبت از آن.

تا کنون با بدن خود چگونه رفتار کرده اید؟

- من هیچ مراقبتی از او نکرده ام. حتی از سلامتی ام غافل شده ام. انسان در سنین پایین تر به سلامتی خود توجهی نمی کند. اما زمانی فرا می رسد که بدن شروع به فریاد زدن می کند تا از آن مراقبت کنیم.

شما افراد هنری مدام بهانه می آورید که وقت ندارید. آیا حداقل غذای سالم می خورید؟

- نه، البته! وقتی در میدان تصویربرداری هستید، تولیدات دیر به پایان می رسد، ساعت کاری با استراحت نداریم - چگونه می توانم برای خودم غذای سالم تهیه کنم؟! خب من بهانه نمی آورم! اگر انسان در مورد سلامتی و نحوه تغذیه خود جدی باشد، با حسن نیت نیز ممکن است این اتفاق بیفتد. احتمالاً باید قبلاً این کار را انجام دهم.

آیا شما یا والدینتان می خواستید برای پزشک شدن تحصیل کنید؟

- من هم، اما این آرزوی بزرگ مادرم بود، فردی ذاتاً باهوش و تحصیلکرده. اما شرایط مرا به سمت هنر سوق داد.پزشکی شما را با این فرصت به چالش می کشد که بدن انسان را بشناسید، که یک معجزه است، یک عبادت. آشنایی با او و کمک به افرادی مانند خودم که از سلامتی خود غافل هستند، کار بسیار خوبی است.

جراحی من جالب ترین بود

پدرم کشیش است و همراه با مادرم مرا با دانش معنوی و فرهنگ آشنا کردند که از این بابت بسیار سپاسگزارم. آنها سنت هایی را به من آموختند، نگرش مسئولانه نسبت به مردم بیش از همه. من هر اتفاق خوبی که برایم رخ داده را مدیون پدر و مادرم هستم.

احترام گذاشتن به هنر را از کجا یاد گرفتید؟

- من تئاتر را از کلیسا یاد گرفتم. عبادت مقدس یک اجرای تئاتری کامل است - با لباس، با موعظه، با مضمون، با صدا، موضوع دیکشنری، تأثیر بر مردم.

سنت های خانوادگی نیز به من یاد داد که به هنر احترام بگذارم. مفاهیمی که آنها ایجاد می کنند - اتحاد و گرمی بین مردم، احساس فروتنی، صدقه - در یک کلمه به نام عشق جمع شده است.در زمان‌های اخیر می‌ترسم خودمان را به عنوان یک مردم از دست بدهیم، ما قدرت را به دست افرادی می‌سپاریم که نمی‌توانند از ملت ما محافظت کنند.

آیا ما به عنوان یک ملت ذوب می شویم؟

- بله، ما ذوب می شویم، اما نه تنها از بیماری ها. این روح است که سلامت بدن را تعیین می کند. اما ما آن را در جایی از دست دادیم، و این ترسناک است.

وقتی در نقش های خود تناسخ می کنید هیچ حد و مرزی نمی شناسید - حتی از نظر جسمی از آن رنج می برید…

- بله، منظور شما از تجربه من در نقش هاست - در چنین شرایطی دستم را روی ناخن چسبنده زخمی کردم. خون جاری شد، اما هیچ راهی برای جلوگیری از آن وجود نداشت - من مقداری تامپون فشار دادم تا خون را جذب کند، و سپس آنها مرا بخیه زدند. درد نداشت اما مثل یک خاطره ماند. صحنه مکانی بسیار بادی است که در آن شما از نظر جسمی و روحی خسته هستید و در یک نقطه

برخی از اندام ها شروع به از کار افتادن فشار می کنند

اخیراً من نیز با فشارهای فیزیکی شدید و همدلی عاطفی شخصیتم مشکل داشتم. من از بیماری ها شکایت نمی کنم، اما می دانم که وقت آن رسیده که مراقب سلامتی خود باشم.

آیا هیچ مشکل سلامتی جدی داشته اید؟

- خوشبختانه، نه، من این کار را نکرده ام. اما من با کمال میل پذیرفتم که در کمپین پیشگیری از پروستات شرکت کنم. یکی از عوامل بیماری دقیقاً به افزایش خطر در تغذیه مربوط می شود. به گفته پزشکان، مقادیر زیاد چربی زمینه مناسبی برای ایجاد تومور پروستات است، بنابراین توصیه می شود در رژیم غذایی مردان بالغ فیبر بیشتری وجود داشته باشد.

ابتکار جهانی "Moemvri" برای پیشگیری از سرطان پروستات در بلغارستان خوب است. هدف این کمپین جلب توجه بیشتر گروه در معرض خطر - مردان در بزرگسالی - به مراقبت از سلامتی خود است.

آیا پروستات "دشمن" مردان است؟

- بزرگترین و مرگبارترین دشمن مردان بالای 50 سال دقیقاً سرطان پروستات است. من می دانم که اگر به موقع تشخیص داده شود و به اندازه کافی درمان شود، 100٪ قابل درمان است. تنها راه تشخیص سرطان پروستات در مراحل اولیه

معاینه سالانه اورولوژیست است

من چنین مشکلی ندارم، اما چیزهای زیادی از کمپین یاد گرفتم. فرد خودش انتخاب می کند که آیا سالم باشد و چقدر عمر کند. رعایت برخی نکات بهداشتی و مراقبت از اعضای بدن الزامی است. به ما پیشگیری، بینش اولیه نسبت به مشکلات سلامتی مان آموزش داده نمی شود، به همین دلیل است که ما "اجازه می دهیم" بیماری ها بر سر ما بیفتند.

چه چیزی شما را استرس می دهد؟

- خیلی چیزها هم در تئاتر و هم در خارج من را عصبانی می کند. من بی مسئولیتی برخی افراد را هر چه که باشد قبول ندارم. و این بخش بزرگی از فضایل بلغاری بود. مثلاً در نمایشنامه «آقا ابراهیم و گل های قرآن» چیزهای مهم زیادی گفته می شود - در مورد مهربانی، مسئولیت پذیری، خیرخواهی. وقتی این چیزهای آموزشی در زندگی ما کم می شود، عصبانی می شوم، نمی توانم عوام فریبی و ریاکاری را تحمل کنم.

چون آنها در اطراف ما هستند، فکر می کنم ما شروع به تخریب خود کرده ایم. و هیچ اصلاحات بهداشتی ما را نجات نخواهد داد! با روحیه خوب و با ایمان استثنایی بیمار می توانست بر بیماری های صعب العلاج نیز فائق آید.سخت است، اما غیرممکن نیست. ما به صورت انفرادی زنده می مانیم، به هم کمک نمی کنیم، دولت ما از بین رفته است، موجودیت ما به عنوان فردی در معرض تهدید است. امیدوارم کسی آن را بفهمد!

توصیه شده: