Petkana Makaveeva: اینجا می خواستند لگنم را عمل کنند، یک پزشک آلمانی با قرص مرا نجات داد

فهرست مطالب:

Petkana Makaveeva: اینجا می خواستند لگنم را عمل کنند، یک پزشک آلمانی با قرص مرا نجات داد
Petkana Makaveeva: اینجا می خواستند لگنم را عمل کنند، یک پزشک آلمانی با قرص مرا نجات داد
Anonim

بسکتبالیست افسانه ای پتکانا ماکاواوا در 4 اکتبر 1952 به دنیا آمد. او برای تیم های "سپتبر گلوری" میهایلوگراد، زسکا، "آکادمیک" و "لوسکی اسپارتاک" بازی کرد. او با تیم ملی، مدال نقره بازی های المپیک 1980 مسکو و مدال برنز بازی های مونترال در سال 1976 را به دست آورد. همچنین نقره قهرمانی اروپا در بوداپست در سال 1983 و برنز قهرمانی اروپا در کلرمون-فران در سال 1975. موفقیت های بزرگ باشگاهی او با تیم "Levski" - برنده دو بار "Liliana Ronkhetti" KNK (1978 و 1979)، و در سال 1984 همچنین قهرمان جام قهرمانان اروپا است. خود او در مصاحبه ای با مجله "دکتر" می گوید که اکنون طرفداران مورد علاقه با دقیق ترین دید چگونه زندگی می کند.

خانم Makaveeva، آیا در طول دوران حرفه ای بسکتبال خود آسیب دیدید؟

- من یک پارگی جزئی آشیل و ندول هایی بر روی آن از پرش ها و کشیدگی ها داشتم. آنها دردهای وحشتناکی داشتند، نمی توانستم روی پاهایم بایستم. نادکا گلچوا هم همین مشکل را داشت. و چون مجبور نبودیم بازی را متوقف کنیم، دکتر آتاناسوف به ما آمپول زد و به همین ترتیب ادامه دادیم. من یک مصدومیت بزرگ دیگر در مسابقات قهرمانی اروپا در بانیا لوکا در سال 1980 گرفتم. در بازی با تیم لهستان، مهاجم مرکزی من را مسدود کرد، زانویش را گذاشت و عضله رانم را ضربدری کرد. خونریزی شدیدی بود، رانم متورم شد. روزنامه نگار پشو حاجیسکی، خدا او را ببخشد، در این رویداد اروپایی با ما بود و نوشت که من یک قهرمان بودم. من با پایی متورم بازی کردم، آن را می کشیدم، اما باید تیم را نجات می دادم - نه اینکه از جمع شش تیم برتر افت کنم. خوب، من روز را نجات دادم. اما بعد از آن نتوانستم تا پایان سال برای "لوسکی" بازی کنم.

چطور شد؟

- "Levski" مرا به آلمان نزد بزرگترین متخصص تروماتولوژیست آنها در آن زمان فرستاد. عکسم را گرفتند. آنها دستگاه مخصوصی داشتند که از ماهیچه ها عکس می گرفت.این دستگاه در بلغارستان موجود نبود. وقتی دکتر دید اوضاع چطوره، فقط با قرص در عرض یک هفته خونریزی رو برطرف کرد. در غیر این صورت، پروفسور شویلف می خواست من را برش دهد و تمیز کند، زیرا من کلسیفیه کرده بودم، نمی دانم چیست. بعد از آن بسکتبال را تمام می کردم. اما باشگاه مرا با دو ورزشکار مصدوم دیگر نزد دکتر النک در برلین فرستاد. سپس به بازی ادامه دادم.

سومین آسیب جدی به دندان ها بود. من برای تیم ملی بازی کردم. زیر سبد کشتی ایستاده بودم. سپس تودورکا نیکولوا از پلوودیو نفوذ کرد، اما با او برخورد کردند و او با سر به من ضربه زد. در نتیجه دو دندان جلویم در آمد. دکتر پوپووا سرش را گرفت.

آیا دندان های خود را درآورده اید؟

- نه، آنها را نجات دادند. داخل خود استخوان شکسته بودند. سپس سالها استاد من را به عنوان مثال برای دانشجویان قرار داد. فک بالام آتل شده بود و فقط مایعات مصرف می کردم. در شش ماه با آتل در دهانم، دندان های شکسته ام خوب شد. خوش شانس بودم که رباط های زانوهایم پاره نشد. که در آن سالها پروفسوری وجود نداشت.تونی گئورگیف، که اکنون آنها را ظرف چند هفته اصلاح می کند. سپس،

وقتی از هم جدا می شوید، ورزش را تمام کرده اید

و 23 سال بسکتبال بازی کردم که 15 سال آن در تیم ملی.

بعد از پایان کار خود در مسابقه، آیا مشکلی برای سلامتی داشتید؟

- تنها چیز این است که وزن زیادی اضافه کردم. در 36 سالگی متوقف شدم و وزنم را به مدت ده سال حفظ کردم. اما ناگهان چاق شدم.

به تازگی پیش ایوان گارابیتوف رفتم و با یک رژیم خاص 10-12 کیلوگرم وزن کم کردم. کارها با شربت خرما و 10 روز گرسنگی کامل انجام می شود. اما این شربت خوب تمام مواد مغذی مورد نیاز، انرژی و سیری را به شما می دهد. در عین حال، بدن را از سموم، پلاک های روی رگ های خونی پاک می کند، در سطح سلولی پاک می کند. ژیمناستیک نیز انجام می شود. خیلی پیچیده نیست. مانند برای بازنشستگان. اینها 5-6 تمرین ایزومتریک هستند، به نوعی مانند یوگا. عرق می کنی، اما نمی دوی. سخت ترین تمرین برای من تمرین پشت بود - شما دراز می کشید و مانند یک پد جاذب حرکات انجام می دهید.اما کم و بیش این کار را کردم. همچنین با نوعی دستگاه ماساژ مفصلی انجام دادم. قبلاً نمی توانستم زانوهایم را خم کنم. زانو و مچ پام ورم کرده بود. اما الان احساس خیلی خوبی دارم. من این عمل را با آقای گارابیتوف به همراه دو دوست زن دیگرم - ورزشکار - انجام دادم. من خیلی راضی هستم. الان پر انرژی ترم من از قبل با آرامش خم شده ام و بند کفش هایم را می بندم. قبلاً نمی توانستم خم شوم. 130 کیلوگرم اضافه کرده بودم.

من در فکر انجام یک دوره درمانی دیگر با گارابیتوف بعد از تعطیلات سال نو هستم. حداقل دو ماه از اولین کاهش وزن باید بگذرد. من می خواهم کمتر از 100 کیلوگرم وزن کم کنم. قبلا فکر می کردم با دویدن با نوه ام در مهدکودک ها وزنم را کم می کنم. اما این اتفاق نیفتاد.

- شاید برخی از داروهای هورمونی متابولیسم شما را کند کرده اند؟

- نه، فقط به این دلیل که ناگهان از حرکت ایستادم و ورزش کردم. با خودم گفتم: بس است دویدن! 23 سال کافی است!» یک صندلی گهواره ای خوب گرفتم، فقط نشستم، تلویزیون تماشا کردم، روزنامه و کتاب خواندم.وقتی خودم را وزن کردم، ترسیدم. چه خوب که این کاهش وزن را انجام دادم. الان احساس بهتری دارم وگرنه من هنوز سرگیجه داشتم، هنوز خوابم میومد، من نبودم. من قبلا خیلی سرزنده بودم با خودم گفتم: «ای پتکنچه! چنگ بزن!»

و فشار خون شما چگونه است؟

- خیلی بالا بود و من به دلایل احساسی ناگهان آن را برداشتم. گاهی اوقات بیش از 200، بنابراین من به پلی کلینیک به جیپ دویدم تا به من آمپول بزند. در روز سوم از زمانی که این شربت را خوردم و بقیه مراحل را انجام دادم، خونم از 150 به حدود 130 رسید.

دریافت شده از کاهش وزن و پاکسازی

گران است، اما ارزشش را دارد. به علاوه سرفه ام را درمان کرد. با پاک شدن سلول ها، سرفه نیز قطع شد.

این سرفه از چیست؟ سیگار میکشی؟

- با غباری که در سالن تنفس کردم برای خودم توضیح می دهم. وگرنه من نه سیگار کشیده ام و نه سیگار کشیده ام.

آیا رژیم دارید؟

- اینجا دیروز و امروز جز انگور چیزی نخوردم.فردا فقط گریپ فروت می خورم و بنابراین یک هفته سوار میوه خواهم شد. فرد باید هر از چند گاهی بدن خود را پاکسازی کند. و من قصاب هستم و می توانم برای صبحانه گوشت بخورم. اما خوردن مداوم گوشت چندان مفید نیست. چون تمیز هم نیست. آنها حیوانات را با هورمون پر می کنند. من رژیم گران قیمت دوکان - با گوشت و سالاد - را انجام دادم و چند کیلو کم کردم. اما بعد ناگهان دو برابر بیشتر آپلود کردم.

طرفدار کدام دارو هستید - رسمی یا جایگزین؟

- من هر از گاهی آنها را ترکیب می کنم. من دمنوش های گیاهی میخورم اما بیشتر به دارو اعتماد دارم. قهوه را قطع کردم زیرا ایوان گارابیتوف به من گفت که بهتر است چای و آب میوه بگیرم. من در سال معاینات پیشگیرانه می روم. با این حال برای اینکه مجبور نباشم جلوی ادارات منتظر بمانم به خودم پول می دهم. برای اینکه در امنیت باشم، به یک پذیرایی خصوصی می روم. پزشک عمومی به من برای ماموگرافی ارجاع می دهد، اما من هنوز آنجا پول می دهم. ممکن است کمتر از عدم مراجعه باشد، اما من پرداخت می کنم. به زودی باید برای معاینه پیشگیرانه به متخصص زنان بروم. من مرتب می روم

برنامه روزانه شما چیست؟

- صبح ساعت 6 صبح بیدار می شوم، یک لیوان آب گرم می نوشم، لباس می پوشم و شروع به تهیه ناهار می کنم. از زمانی که نوه ظاهر شد، کار را متوقف کردم. ساعت 8:30 مارتینچو را که الان 3 ساله است برایم می آورند. اگر هوا خوب باشد با او بیرون می روم. من جزو مادران بچه دار هستم. حفظ ارتباط با افراد جوان و مشتاق بسیار مهم است. و با مادربزرگ هایی مثل من دور هم جمع نشوند. تمام محله مرا می شناسند - مادربزرگ پپا با مارتینچو. او به مهد رفت، اما یک روز در مهدکودک و سپس سه روز بیمار بود. به همین دلیل آن را تماشا می کنم.

و وقتی پسران شما استفان و زلاتین کوچک بودند، چگونه از آنها مراقبت می کردید؟

- هرچه دکتر کراستف در پلی کلینیک چهاردهم گفت، همان کاری بود که من انجام دادم. اما آنها پسران سالمی بزرگ شدند. من زلاتین را در سالن "Slivnitsa" بزرگ کردم. من در تمرین هستم و او در سبد خرید در حاشیه است. همینطور که می دوم به ماساژور می گویم شیر را به او بده یا پوشکش را عوض کند. من از دکتر دانیلا هارتمن، که در آن زمان پزشک تیم بود و به من مشاوره می داد، خوشحالم.

توصیه شده: