دانشیار. دکتر ولادیمیر ولینوف: سوسیوپاتی نوعی روان‌پریشی است

فهرست مطالب:

دانشیار. دکتر ولادیمیر ولینوف: سوسیوپاتی نوعی روان‌پریشی است
دانشیار. دکتر ولادیمیر ولینوف: سوسیوپاتی نوعی روان‌پریشی است
Anonim

دانشیار. دکتر ولادیمیر ولینوف در صوفیه در رشته پزشکی فارغ التحصیل شد. وی دارای تخصص های روانپزشکی و روانپزشکی قانونی است. او رئیس طولانی مدت روانپزشکی قانونی و کلینیک روانشناسی قانونی در بیمارستان تخصصی درمان فعال در نورولوژی و روانپزشکی "St. در ذهن".

در سازمان های غیردولتی مختلف در زمینه مسائل پیشگیری از سلامت روان شرکت می کند. او رئیس انجمن روانپزشکی بلغارستان بود. وی نویسنده مقالات و کتاب های درسی متعددی است. او مدرس روانپزشکی قانونی است.

او یک پژوهشگر دیرینه هنجار و آسیب شناسی در رفتار انسان است. او رئیس کمیسیون دولتی برای تخصص "روان پزشکی قانونی" در وزارت بهداشت و مشاور اروپای شرقی در مرکز خدمات روانشناسی - شیکاگو است.

او مشاور مرکز "سلامت روان 1" و مرکز "اسپکترا" است.

با گوش دادن به اخبار ماه های اخیر در مورد جنایات شدید، احتمالاً متوجه شده اید که اغلب به این یا آن جنایتکار "سوشیوپات" می گویند. سوسیوپاتی یا اختلال شخصیت غیراجتماعی (ضد اجتماعی) چیست؟

آیا سوسیوپاتی با روان‌پریشی متفاوت است یا خیر؟ علائم و ویژگی های افراد اجتماعی چیست؟ آیا همه افراد جامعه شناسی خطرناک و مستعد جنایت هستند؟ چگونه یک جامعه شناسی را بشناسیم؟ ما پاسخ این سوالات را از دکتر ولادیمیر ولینوف، روانپزشک جویا شدیم.

پروفسور ولینوف، یک جامعه شناسی چیست؟ فردی ژن یک بیماری روانی را به ارث برده است یا مثلاً با یک تربیت نادرست خانوادگی؟

- sociopath یک کلمه محبوب است، اما در تشخیص اختلالات روانپزشکی نیز معنای خود را دارد. این نوع اختلال شخصیت غیراجتماعی و تجزیه ای است، به این معنی که این افراد همه شرایط، همه پارامترهای یک اختلال شخصیت را دارند.قبلاً به آن روان‌پریشی می‌گفتند.

این اختلالات بسیار متنوع هستند، اما ناخوشایندترین نوع آن، شکل ضداجتماعی اختلال شخصیت است که در آن این افراد به قوانین، هنجارها و رنج دیگران احترام نمی گذارند، از درد و رنج خود لذت می برند..

و در واقع فقط با اقدامات محدودکننده قابل اصلاح هستند - برنامه های روانشناختی و درمانی مختلف در این نوع افراد چندان مؤثر نیستند.

شرطی شدن ژنتیکی ممکن است وجود داشته باشد، اما این امکان نیز وجود دارد که وجود نداشته باشد. به طور خلاصه، با این نوع افراد کمی دشوار است که بفهمیم عامل تعیین کننده چیست: محیط، کلیشه ها، قوانین.

خوب می دانید که اگر کسی هفت سال اول زندگی اش را از دست بدهد، تقصیر او نیست، بلکه محیطی است که در آن بزرگ شده است. از این نظر، این یک بیماری روانی نیست، یک اختلال شخصیت است، روان‌پریشی با ماهیت و تظاهرات ضداجتماعی آن.

از آنجایی که این یک بیماری روانی نیست، آیا چنین فردی متوجه می شود که چه می کند؟

- کاملا. فقط اینکه او طبق قوانین دیگر حرکت می کند. برای او قوانین دیگران هیچ معنا و نقش محدود کننده ای ندارند. بنابراین رعایت قانون چیزی است که به سختی می توان از این نوع افراد انتظار داشت، بنابراین تکرار جرم تقریباً اجباری است.

آیا sociopath مترادف با روان پریش است؟

- سوسیوپات گونه‌ای از روان‌پریشی است. در دو کلمه: روان‌پریشی ناسازگاری افراد است

همه ما منحصر به فرد و اصیل هستیم، اما برخی از ما ویژگی های شخصیتی بارزتری داریم. ما این افراد را چهره های لهجه دار می نامیم.

لهجه انواعی از هنجار هستند. اینها افرادی نیستند که ما باید آنها را بیمار بدانیم. کسانی که لهجه‌های قوی دارند و در طول زندگی‌شان توانایی سازگاری با محیط، با دیگران و در برقراری ارتباط با دیگران را برای همیشه مختل می‌کند، آنها را دارای اختلال شخصیت می‌نامیم.

آنها می توانند بیش از حد ناامن، مشکوک، ناایمن، بی ابتکار یا منفعل، ترسناک، افسرده و کم قدردان باشند.و این یکی از انواع انواع ضداجتماعی اختلال شخصیت است. افراد دیگری هم هستند که بیشتر مستعد پرخاشگری و کینه توزی هستند، اما در این نوع، در سایکوپت های ضد اجتماعی، پرخاشگری، کینه توزی و کینه توزی در تظاهرات خود پیشتاز است.

آیا دلایلی که یک فرد می تواند یک جامعه شناسی یا یک روانپزشک شود متفاوت است؟

- نمی توان گفت - هیچ رابطه علت و معلولی روشنی وجود ندارد، اما می توان انتظار داشت که تأثیر ژنتیکی بر ویژگی های واکنش پذیری، خلق و خوی فرد، تأثیر محیطی که در آن وجود دارد داشته باشد. زندگی‌هایی که در آن بزرگ شد، تأثیر تربیت، تحصیلات، کنترل تحمیل شده بر او در سنین پایین و آزادی تصمیم‌گیری. بنابراین اگر در مورد علت اختلال شخصیت صحبت کنیم، همیشه پیچیده است.

آیا هر جامعه‌شناس در مقطعی می‌تواند مرتکب جرمی جدی شود و تبهکار شود؟

- آمار بی چون و چرا است: در میان خشن ها، تیپ های ضداجتماعی بخش مهمی را تشکیل می دهند. در حالی که کلاهبرداری و سایر انواع جرایم توسط افراد مختلف انجام می شود.

اگر ویژگی های یک جامعه شناسی از قبل در کودکی آشکار شده باشد، آیا بستگان می توانند این علائم هشدار دهنده را متوجه شوند؟

- کاملاً خطرناک و شامل سؤالات اخلاقی جدی این است که آیا باید قبل از اینکه چیز دیگری ظاهر شود به کودک انگ انگ زده شود. و به همین دلیل است که متخصصان رشد، روانشناسی و آسیب شناسی کودک و نوجوان حداقل تا سنین جوانی از تشخیص های قطعی خودداری می کنند.

نباید این شخص را محکوم به طرد کنیم، تحت برخی پیش نیازهای حداقلی و بی اهمیت به او برچسب بزنید. بسیار ناعادلانه خواهد بود.

Image
Image

دانشیار. دکتر ولادیمیر ولینوف

و سپس چگونه می توان جامعه شناسی را در بزرگسالی تشخیص داد؟

- او به راحتی تشخیص داده می شود: او تندخو، بی بند و بار، انتقام جوی عصبانی، بی رحم است.

چنین فردی باید به ما بگوید که چیزی اشتباه است و ما می توانیم مثلاً انتظار بروز خشونت را داشته باشیم؟

- بله، در اینجا می خواهم یک ضرب المثل ژاپنی بگویم: باهوش می تواند پیچیده ترین شرایط زندگی را مدیریت کند (در این مورد، چگونه از خود در برابر روان پریشان محافظت کنید)، اما عاقل در چنین زندگی پیچیده ای قرار نمی گیرد. وضعیت وضعیت و لذا اگر در ارتباط با یکدیگر عاقل باشیم از عوارض و مصائب گوناگون در امان خواهیم بود.

چگونه یک ضربه، مثلاً در دوران کودکی، می تواند شخصیت یک فرد را زیر و رو کند و او را به دنیای جامعه شناسی سوق دهد؟

- مهم است که ابتدا مشخص شود که ضربه روانی است یا مغزی. آسیب مغزی می تواند در نتیجه ضربه، افتادن، از دست دادن هوشیاری و غیره باشد. و آن دسته از افرادی که چنین آسیب مغزی را تجربه کرده اند در معرض خطر بیشتری برای تبدیل شدن به منحصر به فرد، تندخو و غیرقابل کنترل هستند، که به هیچ وجه به این معنی نیست که آنها ضد اجتماعی خواهند شد.

در حالی که ترومای روانی (مفهومی که از روانکاوی کلاسیک ایجاد شده است) می تواند باعث انحرافات شخصیتی دائمی شود

اما این بدان معنا نیست که لزوماً در جهت ضد اجتماعی خواهد بود.پس از یک ضربه روانی تجربه نشده و ناخودآگاه در اوایل کودکی، که به آن تثبیت در اوایل دوران کودکی نیز می گویند، فرد می تواند ناامن، ترس، مشکوک، مشکوک و غیره شود. بنابراین به سختی می توان به دنبال ارتباط مستقیمی بین تروما و رفتار ضد اجتماعی بود.

شما اشاره کردید که اگر یک جامعه شناس به زندان برود، مطمئناً پس از بیرون آمدن دوباره عود می کند. آیا می توان این خطر را محدود کرد و با چه اقداماتی؟

- درست تر است که بگوییم خطر عود برای این نوع افراد بیشتر است. اما این امر مستلزم آن است که اقدامات اصلاحی و اجتماعی مجدد مناسب در مورد او اعمال شود.

با بیرون آمدن از زندان، باز هم می تواند چیزی را تغییر دهد، اما اگر وارد یک محیط ناپایدار، بیکاری و غیره شود، توانایی او برای سازگاری در چنین محیط پیچیده ای کمتر از افراد دیگر است. و بنابراین یک محیط پایدار و پس از جمله اطمینان خاطر را فراهم می کند که تکرار تکرار نخواهد شد.

یعنی ما کسانی هستیم که می توانیم به چنین افرادی کمک کنیم تا بهتر سازگار شوند و تعادل خود را حفظ کنند و از وضعیت و امنیت آنها محافظت کنیم.

آیا روانپزشکی مدرن می تواند با مشکل سوسیوپاتی مقابله کند؟

- این اصلاً یک مشکل روانپزشکی نیست. این مشکل روانشناسی، مشاوره و درمان روانشناختی است. و بالاتر از همه - مددکاری اجتماعی، با برنامه های جدی برای جامعه پذیری مجدد، یعنی معرفی دوباره این افراد به جامعه. اما روانپزشکی در آنجا کاری ندارد.

این افراد بیمار روانی نیستند. به ویژه، اگر یک بیمار روانی پس از ترخیص از بیمارستان بدون مراقبت روانپزشکی منظم رها شود، احتمالاً وخیم شده و ممکن است برخی از اعمال نامطلوب را مرتکب شود. اما این با روان‌پریشی ضد اجتماعی متفاوت است.

Image
Image

چگونه می توان فهمید که یک فرد روانی است؟ چگونه تشخیص داده می شود؟ شما همچنین در معاینات پزشکی قانونی شرکت می کنید

- تشخیص، اگر به رسمی ترین روش پاسخ دهم، پیچیده است.

یک فیلسوف گفت: با مطالعه گذشته می توانیم آینده را پیش بینی کنیم. با مطالعه کل تاریخ زندگی یک فرد معین، تأثیرات و نتایج آنها، می‌توان دریافت که امکانات تعادلی آن شخص در مورد خاص و تا حدودی پیش‌آگهی وجود دارد. این یک طرف است.

طرف دیگر این است که ما شخصیت او را با تمام جزئیات، نه تنها در گفتگو، بلکه با بسیاری از ابزارهای تخصصی، به دقت بررسی می کنیم. بنابراین تشخیص دشوار نیست، اما باید بر روی مجموعه وسیعی از تفاسیر داده‌هایی که در اختیار داریم قرار گیرد.

دلیل آن در دسترس بودن اطلاعات از طریق رسانه ها است یا موارد بیشتری از این گونه جرائم توسط افرادی که دچار اختلال شخصیت می شوند وجود دارد؟

- من آمارها را به طور دقیق مطالعه نکرده ام، اما آنچه می دانم این است که اختلال شخصیت هیچ تغییر شدیدی در رشد جامعه در دهه های قبل و امروز متحمل نمی شود.

اما حوزه دیگری که به ویژگی رفتار شخصیتی و اختلال شخصیت این بیماران شباهت دارد، واکنش های مختلف اضطرابی- افسردگی به استرس است که قبلاً با واقعیت - اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و … رابطه مستقیم دارد.

در غیر این صورت، اختلال شخصیت چنین رابطه مستقیمی با شرایط واقعی ندارد، جز اینکه شرایط واقعی ناپایدار منجر به نقض سازگاری این افراد و در نتیجه به نگرش ها و تظاهرات ضد اجتماعی آنها می شود.

ما اغلب این تظاهرات ضداجتماعی را با جامعه روما مرتبط می کنیم. آیا چنین ارتباطی پیدا می کنید؟ آیا به نظر شما چنین نظمی وجود دارد؟

- گفتن اینکه یک الگو وجود دارد کمی دشوار است. اما بسیاری از عناصر دیگر که ارتباط غیرمستقیم با رفتارهای اجتماعی و ضداجتماعی دارند در اینجا نقش دارند: جو خانواده، تحصیلات، تعهد حرفه ای، عادات، کلیشه ها و غیره.

وقتی فردی در چنین محیطی بزرگ می شود، زمانی که یکی از بستگانش در زندان است و دیگری تحت تعقیب است، جنایت در تصویر کودکی در حال رشد مانند بخشی از زندگی روزمره است.این برای او هنجار است و بقیه چیزهایی غیرعادی به نظر می رسد. بنابراین، تأثیرات اصلاحی بسیار مشروط مؤثر هستند.

اقدامات مؤثر برای جلوگیری از حوادث ضد اجتماعی جامعه چیست؟

- تمرکز جامعه بر این است که آیا از تظاهرات ضداجتماعی افراد ضداجتماعی به شدت محافظت می شود؟ در اینجا سه سطح پیشگیری وجود دارد: قوانین چیست، چه چیزی ارائه می‌کند، چه امکاناتی برای جامعه‌پذیری مجدد وجود دارد.

وقتی یک نفر به زندان می رود، آنجاست چون کار غیرقانونی انجام داده است. سوال این است: سیستم کیفری در آنجا چه امکاناتی برای سازگاری مجدد و جامعه‌پذیری او دارد، چه برنامه‌هایی دارد، چند نفر است، متخصصان چقدر صلاحیت دارند؟

و حتی بیشتر از آن وقتی از در زندان بیرون می آید، کجا می افتد، در چه برنامه ای می تواند قرار بگیرد، تحت چه شرایطی، چه کسی از او حمایت می کند، چه کسی برایش شغل فراهم می کند و غیره.

چون با قرار گرفتن در خلاء پس از آزادی از زندان، خیلی راحت می تواند تحریک شود و دست به چنین اعمال نامطلوبی بزند. یعنی آینده گروه جنایتکار در دست جامعه است.

و حالا این دست های جامعه چیست: خالی، نیمه خالی یا پر؟

- من نمی گویم خالی است، اما محتوای آنها بسیار کمیاب است.

در مورد بحث های عمومی اخیر در مورد بزهکاران نوجوان و احتمال محاکمه آنها به عنوان بزرگسال تحت شرایط خاص چگونه نظر می دهید؟

- پیش بینی برای من سخت است. این موضوع مربوط به نظریه حقوق جزا، سنت، و اینکه چه مدت طولانی مدت برای جنایات، قتل، و صدمات شدید بدنی به خردسالان چنین تأثیری خواهد داشت.

علاوه بر این، می دانید که در کشورهای دیگر مجازات های شدیدی برای کودکان بسیار کوچکتر از جمله کودکان 10 ساله اعمال می شود. این سوالی است که حقوقدانان، روانشناسان جنایی و جرم شناسان بهتر از من می توانند آن را روشن کنند.

اما مدت مجازات تضمین نمی کند، من در این مورد قاطعانه هستم، اجتماعی شدن فرد، اگر برنامه ها و شرایطی برای چنین اجتماعی شدنی به او ارائه نشود. در انزوا بودن یک تأثیر اجتماعی نیست.

توصیه شده: